من را در شبكه هاي اجتماعي دنبال كنيد

سلام من سحرم به وبلاگ من کلی خوش اومدین
من اومدم تا از سخت ترین تجربه عملم براتون بگم پس کلی ازم حمایت کنین

دندون عقل من، عاقل نبود! نه یکی، نه دوتا، سه‌تا از دندونای عقلم نهفته بودن و جا نداشتن دربیان. دکتر گفت باید جراحی بشن. منم که از شنیدن کلمه «جراحی» دستام یخ کرد، ولی ناچار بودم.

روز جراحی همه‌چی استرس‌زا بود ولی تیم کلینیک اون‌قدر حرفه‌ای و خوش‌برخورد بودن که نیمی از استرسم کم شد. بی‌حسی زدن و شروع کردن. همه‌چی سریع و تمیز انجام شد. ولی روز بعد… وای! لپم مثل توپ شده بود. ولی به جای غر زدن، کلی فیلم خنده‌دار گرفتم و گذاشتم تو اینستا!

حالا که اون روزا رو مرور می‌کنم، می‌گم: درد بود، ولی تجربه‌ای شد که ترس منو از بین برد. الان اگه کسی بگه دندون عقل باید جراحی شه، بهش می‌گم: "نترس، فقط از دکتر خوب وقت بگیر!"
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.